از وهم تا واقعیت
هنگامی که نمی دانی ... ناتوانی... در ناتوانی،نیازمندی است و نگرانی و آشقتگی ذهن، پیامد آن.
و از همه اینها غم افزاتر اما این است که ندانی که نمی دانی و همان اندک دانسته خود را تمام و کافی بدانی
و مبنای داوری هایت بگیری ... نمی دانم ... کاش جرات گفتن این کلمه را فرا بگیریم ...
تعهد به یادگیری ... یاد بگیریم که در برابر رشد و آگاهی خویش مسئولیم ...
در حد بضاعتی که داریم نه برای برتری جویی نه برای نمایش ... پیمودن این مسیر،یادگیری متعهدانه مارا از حقارت می رهاند
..............
بار سفر را ببند ...از منزل جهل خویش برون شو ... هم آهنگ با سفر شو ...سبک بار رو تا سبک حال شوی البته نه سبک سرانه
هم گام هایت را روی زمین واقعیت بگذار و هم به تماشای خواستنی هایت در صورت آسمان باش.
.............
زندگی هیچ تعریفی معین و مشخصی ندارد.... زندگی یک فرصت است همراه با همه خوش اقبالی ها و بد اقبالی ها...
همرا با هم داشتن و نداشتن ها....نه تو به زندگی بدهکاری و نه زندگی به تو..
زندگی یه فرصت است برای شدن ... مطلوب و خواسته خودت را دریاب.. .چه می خواهی بشوی؟
یک فرصت گذار و تکرارناشدنی...خودت را دریاب ...تا زندگی ات را ، تا خدای خودت را دریابی!